عشق قلبی
سلام خوش اومدین نظر بدید
چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, :: 18:15 :: نويسنده : zahra
سوم ماه پيش بود كه پسرم از جنگ زنگ زد گفت ميخواد بياد خونه و گفت ميتونه دوستشو كه يه دست و يه پا داره رو باخودش بياره من مخالفت كردم چند روز بعد بهم زنگ زدند كه پسرت خودكشي كرده ما رفتيم كه ببينيم ولي چيزي ناباورانه ديديم كه پسرمون يه دست ويه پا نداشت وجانباز شده بود |
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|